امروز خیلی اعصابم خورد بود، دو هفته پیش قرار بود فیش های حقوقی رو بهم بدن که همش دارند امروز و فردا می کنند و باخبر شدم که این کارشون بی دلیل نیست، نمی خواهند سند دست کسی بدهند، یعنی اینقدر ...!

امروزم یکی از همکارام که چند روز پیش استعفتاش رو نوشته بود هم اومد شرکت و حرفهایی زد که خیلی اعصابم رو به هم ریخته.

خیلی حس و حالم شبیه به شیر درون این داستان هست: "سلطان جنگل".

من قرار بود ماه سوم کارم توی شرکت دستمزد 1.400 داشته باشم اما الان ماه نهم هست و فقط از مهر بهم گفت که دو سری افزایش حقوق برات اعمال می کنیم اما حالا که بعد از چند ماه پیگیر شدم میبینم فقط 130 اضافه کردند و همون دو سری هم نصفه و نیمه اعمال کردند!!

ضمن اینکه دیگه واقعا خسته شدم از این کار، خیلی فشار روانی و جسمی روم زیاده، تا 5 و 6 باید بمونی و از اضافه حقوق هم خبری نیست که هیچ، آخر ماه یه چیزی هم بدهکاری بهشون، از بس خودخواه و جاه طلب و طماع هستند.

بخدا موندم توی کار خدا، هر چی آدم می خوره توی پستم برای کار آخرش توزرد از آب در میاد، اون از شرکت قبلی اینم از این.

یعنی به دلم مونده که با یکی کار کنم و خیالم راحت باشه که با گرگ گرسنه تفریح نرفتم! اما فکر می کنم بتونم خدا می خواد ازم چی بسازه، چون هر بار دقیقا دست روی نقطه ضعفم گذاشته، یعنی کمرویی و سادگی! فقط ازش کمک می خوام که توی امتحانم سربلند باشم و بتونم از پیش بر بیام.

فردا باید استعفام رو کتبی بهش بدم و تمام.

دیگه زیر بار هیچی نمیرم، هر چقدر هم اصرار کنه و تهدید کنه من نباید عقب بکشم. دیگه نمی تونم! 5 ماه پیش من بهشون گفتم که نمی تونم بیام دیگه خودشون روی حرف من حساب نمی کنند به من ربطی نداره، لابد بعد از پایان مدت قرارداد هم باید بمونم.

فردا استعفام رو صبح اول وقت تحویلش میدم.