❞ اینجا حدیث نفس می گویم ❝

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

بهانه ای برای اِهدِنا صِراطَ المٌستَقیم

خدا نصیب هیچ کس نکند که بیکار شود و بی چاره!

مثل توپی که قبل از یک سراشیبی فقط منتظره که یکی یکم هلش بده و هیچکس پیدا نمیشه و همه با بی تفاوتی از کنارش رد میشن.

آخرش به این فکر می کنی که همه اون حرف ها که برو دنبال رویاهات و ایده آل بخواه و دنبال بهترین ها باش همش چرنده و زندگی داستان خودش رو واست نوشته و تو فقط نقشت رو توش بازی می کنی و همین.

چپ میری میبینی باید راست میرفتی؛ راست میری میبینی اشتباه کردی و باید از چپ میرفتی اینبار! می ترسم بمیریم و آخرش نفهمیم کدوم وری باید میرفتیم!

شاید همه اینها بهونه ای باشه تا اینبار "اِهدِنا صِراطَ المٌستَقیم" رو توی نماز جدی تر بگم.

۱۷ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۳۳ ۱ نظر
محٌـمد

راضی نیستم

دو روز پیش بالاخره وقتش شد که برم گچ پام رو باز کنم. رفتم دکتر و بعد از حدود دو ساعت معطلی به خاطر شلوغی دکتر گچبر مخصوصش رو که به صورت ارتعاشی گچ رو برش می داد و هیچ آسیبی به گوشت و ماهیچه نمی رسوند باز کرد.

مچ پام الان مثل چوبی شده که فقط باید روی زمین تکیه گاه قرارش بدم تا نیافتم، ولی خب زمان لازم هست تا دوباره به نرمی اولش بشه که برای مشکلی مثل کشیدگی رباط مچ! این زمان نسبتا زیاد هم هست.

همچنان تلاش خاصی برای دستیابی به شغل و کار انجام نمی دم، نمی دونم شاید چون امیدی به پیدا کردن یک جای خوب ندارم. البته این وضعیت بسیار آزاردهنده هست اما خب میبینم که کاره خاصی هم از دستم بر نمیاد. خلاصه یه جوری وجدانم رو توجیه می کنم.

اول امسال می خواستم روی ایده ای کار کنم و زمان حداکثر شش ماه رو براش در نظر گرفتم، اما محکم پاش نایستادم و نتیجش اینکه بعد از شش ماه از اول امسال، نه کار مفیدی انجام داده ام و نه ایده رو به جایی رسوندم.

از خودم راضی نیستم :(

۰۵ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۵۴ ۵ نظر
محٌـمد