❞ اینجا حدیث نفس می گویم ❝

۳۰ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

نقطه ضعف آدما

یکی از قوانین مطرح شده توی کتاب 48 قانون قدرت، شناخت نقطه ضعف آدما و استفاده از اون هست.
فرمولی که برای اینکار ارائه می کنه نگاه کردن به تضاد در فرد هست. رابرت گرین اشاره میکنه که معمولا خیلی از ضعف ها ریشه در بچگی دارند.
معمولا آدما از همون جایی که ضعف دارن، وقتی به اون نقطه فشار میاد نمیتونن عاقلانه رفتار کنند و رفتارشون یهو بچه گانه میشه!
گاهی هم نمایش خیلی زیاد چیزی، نشون از نبود همون چیز در فرد داره که سعی داره با وانمود کردن ضعفش رو پنهان کنه.
مثلا ترسویی که همیشه سینه اش رو سپر میکنه و جلو میره. 
داشتم درباره خودم فکر می کردم، به اینکه من کجاها یهو بهم میریزم، کجاها رفتارم بچه گانه میشه یا چه چیزایی هست که گاهی سعی می کنم پنهان کنم.
یه چیزایی از خودم فهمیدم که واقعا ناامید کننده هست، در واقع، علت یکی از عمیقترین ضعف و ترسم رو که ریشه در بچگی ام داره فهمیدم.
فعلا آمادگی اینکه دربارش بنویسم رو ندارم... باید بیشتر فکر کنم...

_پ.ن: امروز یکی از بدترین روزای عمرم بود، شدیدا احساس ناامیدی می کنم.یه جورایی از خدا هم بدم میاد. حس می کنم دارم بابت گناه نکرده مجازات میشم.
۲۸ دی ۹۷ ، ۱۸:۲۴ ۰ نظر
محٌـمد

حوله

حضرت دوست توی حموم حالش بد شده و لخت مادرزاد اومده بیرون.. مادرم میگه محمد بیا زودی که نره بیرون...
حواله برداشتم توی هال میدووم دنبالش... می بینم مادرم داره میخنده... یکم عصبی میشم
درا رو قفل میکنم و لباسش رو میزارم کنارش که هر وقت حالش جا اومد بپوشه...
ترجیح میدم برگردم توی اتاق.

۲۸ دی ۹۷ ، ۱۸:۲۳ ۰ نظر
محٌـمد

قلیان

یعنی ضدحال ترین موردی بود که تا الان داشتم.

تقریبا همون 10 دقیقه اول فهمیدم که بدرد هم نمیخوریم.

اینبار از تجربه ام استفاده کردم و کمتر درباره خودم صحبت کردم. طرف هم بدون برنامه و در واقع یهویی اومده بود. گفت که خانواده اش اصرار کردن که حالا روشون رو زمین نندازیم و این حرفا اینم قبول کرده بود، اما مشخص بود که اصلا تا حالا به زندگی مشترک و ازدواج فکر نکرده بود.

از این دخترایی بود که تا حالا هیچوقت توی زندگیش نه نشنیده بود و خانواده کاملا آزادشون گذاشته که هر کار دلش میخواد انجام بده.

البته از صداقتش خودم اومد. با اینکه خیلی حال بهم زن بود اما کار آدم رو برای تصمیم گیری راحت کرد.

آخرای صحبت خواستم که حرفای خودشون رو هم بزنند، می پرسه شما با قلیون کشیدن مشکل دارید!؟

میگم آره چطور؟ فکر کردم منظورش اینه که من آدم دودی خوشم نمیاد که  برگشت گفت آخه من قلیون هم می کشم گاهی، خانواده هم میدونن و گاهی حتی جلو داییم میکشم... یعنی توی مهمانی های خانوادگی دیگه دست به دست میشه منم میکشم!

این مورد تا اینجا اولین موردی بود که اصلا ازش خوشم نیومد. یعنی یه جورایی ازش بدم اومد!

جالب بود که همون چندتا سوال اول بیشتر سوال هام فاکتور گرفته شدند! چون دیدم خب دیگه پرسیدنشون فایده نداره، چو 100 گفت 90 هم لابد پیش خودشه دیگه!

این داستان ادامه دارد...


۲۸ دی ۹۷ ، ۱۱:۱۴ ۰ نظر
محٌـمد

شب نوشت یک

اون موردی که هفته پیش مادرم تماس گرفته بود و گفته بودند دخترمون میخواد درسش رو بخونه و جواب نه داده بودند، دیروز تماس گرفتند خودشون و گفتند حالا بیاین یه جلسه صحبت کنیم!

خب طبیعتا زیاد گیر ندادیم که چرا نظرشون رو عوض کردند، فردا صبح قراره با مادرم برم دنبالشون تا با هم بریم شاه چراغ و اونجا صحبت کنیم.

اینبار حتما حواسم هست که اگر مورد رو پسندیدم کمترین اطلاعات رو بدم و طرف رو توی موضع انتخاب شونده بزارم نه انتخاب کننده. 

هرچند هنوز هم ترجیح میدم که مادرم اول دختر رو ببینه اما خب چون زمان کمه باید از این قسمت ها فاکتور گرفت و رفت سر اصل مطلب.

با دوستم هم صحبت کردم، امید هست که هفته دیگه بتونم برم مشهد زیارت.

ان شالله هر چی خیره پیش بیاد

۲۸ دی ۹۷ ، ۱۱:۱۴ ۰ نظر
محٌـمد

مهریه های سنگین و مسخره

اونروز با دوستم بحث مهریه بود. میگفت محمد نمیتونی قبول نکنی، هر چی گفتند مجبوری...

گفتم من زیر بار مهریه ای که نتونم پرداخت کنم نمیرم، حالا می بینی؛ حالا من یه خط و نشونی کشیدم اما توی دلم گفتم واقعا میخوای اینقدر سخت گیری کنی؟

واقعا قانون مهریه مسخرست. خدا لعنت کنه تک تک کسایی که باعث بوجود اومدن هچین عرفی شدند.

پسر مگه گناه کرده که عاشق شده که از فردای روزی که دختر خانم بله میگن باید چند صد میلیون حداقل بدهکار بشن!؟ مهریه ای که اصلا دختر میتونه تا نگرفته تمکین نکنه و پاشو توی خونه پسر نزاره.

هر جور حساب کتاب می کنم نمیتونم همچین بی منطقی و ظلم بزرگی رو اجازه بدم بهم تحمیل کنند.

امیدوارم مهر همچین دختری که مهریه اش قراره اینقدر زیاد باشه اصلا توی دلم نره.

بابا یعنی یه نفر نیست بیاد توی تلویزیون داد بزنه که مهریه رو آقاجان پسر باید قبل از ازدواج اصلا به دختر خانم پرداخت کنه، به نشانه صدق و دوستی، یک جور هدیه است و بس.

این ضمانت دیگه چه صیغه ای هست که برا مهریه درست شده؟

اونشب مهریه برادرم رو هم 114 تا تعیین کرد پدر عروس خانم! خیلی یهویی... بعد به برادرم میگم در این باره قبلا توافق کردید؟ میگه نه! با تعجب میگم احمق یعنی توی این 6 ماه حتی یه بار هم درباره مهریه صحبت نکردید؟!؟ پس درباره چی اصلا صحبت میکردید که به همه میگی همه چی اوکی و حله!

هیچی دیگه رفت توی پاچش! البته اونشب وقتی برگشتیم خونه باز هم دعوا شد و طبق معمول از بس داد زدم و دلیل آوردم برای کارهای اشتباهشون صدام گرفت. هیچکدومشون حاضر نیست مسئولیت خودش رو قبول کنه و بقیه رو میخوان مقصر بدونن! یه ذره هم به کارهای اشتباه خودشون نگاه نمیکنن... اون میگه تو چرا مخالفت نکردی اون یکی میگه خب تو چرا مخالفت نکردی، بعد مثل بچه هاحضرت دوست برگشته میگه این به من اینطوری گفت! خب گفت که گفت مگه بچه ای که اینقدر سریع به خاطر یه حرف بهم میرییزی؟ دوزار مدیریت بحران و حل چالش بلد نیستند و اینا همش روی اعصاب منه، باعث میشه وقتی بهشون نگاه میکنم احساس ضعف کنم... احساس کنم زیر پام و پشتم خالیه. احساس تنهایی.

البته برادرم حقشه، چوب غرور و بی برنامگی و سهل انگاری هاشو خورد. البته مسائل دیگه ای هم پشت پرده معتقدم هست که پدر اوشون هم سخت گرفت سر مهریه که دیگه خدا آگاهه.

نمی دونم با این شرایط اگر مورد مناسبی پیدا شد و طلب مهریه نامعقول کردند چیکار کنم!

اول سعی می کنم محترمانه صحبت کنم و اگر قبول کردند که هیچ، اگر نه به احتمال خیلی خیلی خیلی زیاد جوابم نه خواهد بود. امیدوارم قدرتش رو داشته باشم که بتونم جلوی هچین سنت مزخرف و مسخره ای بیاستم.


پ.ن: اخیرا چندباری یهویی سر از لایو گنبد طلایی امام رضا سر در آوردم. به دلم افتاده توی زمستونی یه سفر 4 روزه برم و برگردم.

۲۸ دی ۹۷ ، ۱۱:۱۳ ۰ نظر
محٌـمد