بالاخره مستاجر بی شعور ما هم بعد از 5 ماه خونه رو تخلیه کرد

که اگر نبود بدقولی های این آدم بی شعور و پررو، شاید هیچوقت دعوای برادرم با زنش هم اتفاق نمیافتاد!

اگر اینطور نشده بود، اگر اونطور نشده بود... همه این اگر ها شدند تا بشود چیزی که نباید میشد...

حالا اون آدم جطور خدا میخواد یقه اش رو بگیره که ببین، بخاطر بدقولی و دروغگویی تو زندگی اینا به همچین مشکلی خورد و اینها همچین دردسرهایی کشیدند !

این همه حضرت دوست داد و بیداد کرد، آخرش دقیقه نود با کارهای اشتباهش باعث شد بازی برنده رو بازنده بشیم و ما اونی باشیم که باید بره از دادگاه پول بگیره!

صداش 2 روزه گرفته، بخاطر چیزی که ما بهش گفتیم تو کار نداشته باش خودمون درستش میکنیم، اما نمیتونه !

قرار بود برادرم اینا بیان بالا بشینن اما با این وضعیت معلوم نیست چی بشه

اگر هم بیان شاید یه مدت بعد برن جای دیگه، به قولا دوری و دوستی، هرچند واقعا من و بابام کاری به کارشون نداریم و این غذا پختن هم خودمون 2 نفری از عهده اش بر میایم و حضرت دوست هر چی باشه تنبل نیست و همه کاری خودش انجام میده

اما خب، دختر بچه های زود مادر شده تحمل کوچگترین سختی رو ندارند و فکر میکنند عالم روی سرشون خراب شده