سابقا دچار Insomnia یا شب بیداری بودم و گویا دوباره اومده سراغم.
یک علتش بهم ریختن ساعت بدنم توی ماه رمضان هست و علت دیگه... فکر!
فکرایی که بستر خواب رو به شکل کوچه بن بستی برای گیر آوردن ذهن می بینند که به سرس بریزند و عقده هاشون رو سرش خالی کنند و این وسط من بیچاره هم با این پهلو و اون پهلو شدن و گوش دادن به موزیک سعی می کنم پا درمیانی کنم اما خب Insomnia ول کن نیست.
خوابیدن هم یه دل خوش می خواد بخدا، شایدم یه آغوش که منتظرت باشه، یا یه لحظه امید در فردا که به خاطر اونم که شده به خواب بری، انگار که خواب مسیر رسیدن به لحظه امید باشه واست.
علی ایالحال که هیچکدام رو نداریم.
توی فکرم که از یکی از دوستام که پرستاره بخوام یه چند بسته دیازپام واسم جور کنه شاید بشه با توسری و پس کله ای این مغز بی شعور رو آدم کنم. یعنی راس ساعت ۹ خاموشی و خواب.
میشه برام دعا کنید یکم از دغدغه هام و فکرای پیر کننده ام کم بشه؟ لطفا. کافر هم نیستم بخدا. برام دعا کنید خب.