گور پدر هر چی نویسنده غربی هست، افسردگی، غم و این کوفت و زهر ماری های روحی فقط یک درمان داره و اونم مالیدن نوک انگشت به هم یا خوردن شکلات یا نفس عمیق کشیدن یا ... نیست.
درمانش فقط فهمیدن این هست که اگر می دونستیم خدا چقدر به ما مشتاقه و چقدر ما رو دوست داره ( خدایی که خداست! آفریننده هر چی زیبایی و قدرت هست) از شوق بهش جون می دادیم!
حالا می خوام بدونم چنین کسی چطوری افسرده میشه؟!