یکی از بهترین راه های امتحان کردن افراد اینه که به حق یا ناحق طرف رو عصبانی کنی و بعد ببینی که آیا در این حالت عصبانیت از حق عبور می کنه برای خالی کردن عصبانیتش یا نه.

این که میگم به حق یا ناحق خیلی مهمه، چون مومن اگر به ناحق هم عصبانی بشه باز از حق رد نمیشه، مثلا یکی به ناحق بهش فحش میده اما این سکوت می کنه و نمیگه چون اون به ناحق فحش داد پس منم می تونم بهش فحش بدم (از حق رد بشه).

مصداقش در کار هم اینه که طرف در مواقع مختلف هر جا که کم میاره شروع میکنه به چنین توجیه هایی و مثلا میگه چون مشتریِ من پول من رو سر وقت پرداخت نکرده منم حق دارم که حقوق کارمندام رو دیر بدم.

یا اینکه با طرف قرار بزارید اما دیر تر برید مثلا... یا هی زنگ بزنید بگید چند دقیقه دیگه میام... یه جوری از لحاظ روانی اونو توی فشار بزارید تا بهم بریزه بعد بشینید و تماشا کنید که آیا از حق رد میشه یا نه... مساله رو همونطور که هست میبینه ، نه بیشتر و نه کمتر.  واکنش باید به اندازه رخداد باشه وگرنه یه جای کار می لنگه.

یکی از بهترین مواقع برای شناخت هم توی سفر هست، هر بار که با یه سری آدمای جدید میرم سفر اربعین بیشتر به این قضیه میرسم. امسال وقتی که توی سامرا ماشین برای برگشت گیرمون نیومد و مجبور شدیم تا صبح کف جاده بیدار باشیم، بچه های گروه از لحاظ روانی تحت فشار قرار گرفتند و اینجا بود که هر کسی درون خودش رو بیرون میریخت.

مساله اینه که طرف باید بتونه توی شرایط غیرعادی و ناحق! حواسش به حق باشه و بتونه به خودش مسلط باشه.

خلاصه اینکه آدما رو وقتی که تحت فشار هستند بشناسید، وگرنه موقع خوشی نفس همواره ساز کوک میزنه و باهات خوش رقصی میکنه. امان از وقتی که مخالفش حرفی زده میشه! چنان آتش خشم و تکبر اش بلند میشه که وجود طرف رو میسوزنه و تازه می تونی ذات خنده رو و بذله گوی طرف رو از پشت نقاب ببینی.


پ.ن: مخاطب این بحث بیشتر خودم هستم، تا حواسم به خودم باشه. همون حاسبوا قبل أن تحاسبوا و از اینا !