مشکل اینه که ما خدا رو در مقام برآورده کردن نیازهامون نمی بینیم، اینه که به استرس و جنب و جوش و فساد می افتیم...
که البته در بعضی موارد حق داریم :)
مشکل اینه که ما خدا رو در مقام برآورده کردن نیازهامون نمی بینیم، اینه که به استرس و جنب و جوش و فساد می افتیم...
که البته در بعضی موارد حق داریم :)
خو اگه اینکارا رو نکنه که دیه خدا نیست
لذت خدا بودن اینه که بنده هارو چشم در راه بزاری دیگه :)
حالا که بحث از شوخی تبدیل به جدی شد شاید این نکته هم خالی از لطف نباشه گفته شه؛ به نظر بنده حقیر تا این سنی که رسیدم، به نظرم هدف خلقت انسان این بود تا یک موجودی که هم قدرت تفکر داره و هم اختیار و اراده، به بزرگی خدا پی ببره.
در کل این حرفا شاید عادی شده باشه اینقد گفته شده، اما اگه درک و لمس شه شاید ارزشش فقط به کلمات نباشه.
برای خدا یک نفرم کافیه تا درک کنه خدا رو تا برسه ۱۴ نفر :)
در کل محمد جان اگه بین احاطه معقوله جبر و اختیار بر ذهنت نتونی تعادل ایجاد کنی به فنا رفدی.
ادمایی که قافیه به اختیار باختن هر کار خاستن توو دنیا کردن و وضع شد این
ادمایی هم که به جبر میدون دادن، گوشه نشین شدن و گفتن ما از خودمون هیچ اختیاری نداریم و همه چی دست خدا
افراط و تفریط نکن جان
محمد جان این نکته رو ام بگم که من اصلا آدم مذهبی و خشک مذهبی نیستم که این حرفا رو میزنم
بعد ۱۰ سال حیرانی در اندر خم کوچه های تقدیر و حکمت خلقت و زندگی، به یه سری نتایج رسیدم که بعدها وقتی به منابع و کتب رجوع کردم دیدم تقریبا این چیزایی که بهشون رسیدم کم و بیش همیناست.
بعد شروع کردم توو مکاتب دیگه مطالعه، دیدم همه یه حرف میگن، فقط با زبان های مختلف
🤣🤣🤣🤣
آخرش خیلی خوب بود.
ینی توو نوشتن همینکه بگی خدا نیازهامونو برطرف میکنه هم شک داری 😂😂😂😂