برای مراسم سالگرد مادرم ( دو هفته پیش) قرار شد شام بدیم، اقوام مادری که روستا بودند رو بردیم در خونه هاشون پخش کردیم، اقوام پدری اما که شهرستان بودند رو همه خونه مادربزرگم جمع شده بودند و دورهمی ...

نگو چند روز قبلش یه بنده خدایی که کرونا داشته اومده بوده خونه بی بیم و 2 روز بعد از اینکه ما برگشتیم شیراز یکی یکی شون کرونا گرفتن! 3 تا از عموهام، مادربزرگم، دوتا عمه ام، شوهر عمه ام، دوتا دختر عموم و شوهرشون، و چندتا دیگه اقواممون همشون بیمارستان بستری شدند :(

وضعیت  بی بیم بخاطر مشکل صفرا که قبلا داشت زیاد خوب نیست...

بابام هم فردای روزی که برگشتیم شیراز جوگیر شد سریع رفت واکسن زد، بعد که خبر کرونای عموهام اومد و اینم که خب طبیعتا به خاطر واکسن یه سری علائم داشت رفت تست داد اما روز بعدش کاملا خوب شد و تا الان هم هیچ موردی نداشته... اما خب ترسیده بودیم که نکنه اینم مثل اونا بشه.... و اینکه خودمون هم با اینکه چندروز خونه مادربزرگم بودیم در کمال تعجب مبتلا نشدیم و تا الان علائمی نداشتیم.

منم که بخاطر رژیم مدتی هست کاملا تغذیه سالم دارم و مکمل های ویتامین مینرال و امگا3 هم در کنار قرص های غضروف ساز که ویتامین D3 دارند مصرف میکنم و امیدوارم اگر مریض شدم لاقل مثل بقیه زمین گیر نشم.

هرچند پارسال هم که کرونا گرفتم کلا 2 روز درگیر شدم.

امیدوارم بی بیم هم طوریش نشه، بزرگ تره خانوادمون هست و همه دور اون جمع میشند، اولش که مادربزرگم از روستا و خانه پدری اومد شهرستان جمع و دورهمی مون کوچیکتر شد و اگر خدای ناکرده پاش از میون بیرون بشه ... نمیخوام بهش فکر کنم :(


از اونجایی که افزایش حقوق خوبی داشتم، یه کمد ریلی و درآور و یه آینه بزرگ گرفتم و چندتیکه لباس مارک و عطر و ساعت و این چیزا... هرچند کل هزینه لباس و اکسسوریم توی سبد هزینه هام خیلی کمه و در واقع بیشتر حقوقم میره برای پس انداز توی بورس.

حضرت دوست اینروزا خیلی خسیس تر شده، همش میترسه پول خرج کنه  و از اول ماه بگی 50 تومن بده صدبار میگه مراعات کنید ندارم باید تا آخر ماه برسونم و این حرفا! که واقعا اعصابم خورد میکنه اونم وقتی که خیلی اوقات اصلا خریدهای خونه رو من انجام میدم و کل هزینه ماشین که نیاز به تعویض سرسیلندر و کلی وسایل دیگه داشت حدود 16 میلیون خودم دادم و 1 تومن هم هزینه قسط عقب افتادش خودم دادم اما باز هم انگار نه انگار! خیلی از فقر میترسه... بیشترین چالش رو هم با برادر کوچیکترم داره، گاهش به برادرم میگم اصلا نمیخواد به اون بگی پول بده، از خودم بگیر... جوری رفتار میکنه انگار کلا وظیفه این نیست کمک کنه، رسما خودش کشیده کنار.

فقط برای دستور دادن و قلدری خوب یادش میاد پدر هست و وظایف فرزند به پدر چیه... اما خب من دیگه کاری به کاریش ندارم... اینم توی جهل مرکب گیر کرده... سعی میکنم راحتش بزارم