❞ اینجا حدیث نفس می گویم ❝

آیه برگزیده، یونس 61

وَمَا ظَنُّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَشْکُرُونَ

 

آنها که بر خدا افترا می‌بندند، درباره (مجازات) روز رستاخیز، چه می‌اندیشند؟! خداوند نسبت به همه مردم فضل (و بخشش) دارد، امّا اکثر آنها سپاسگزاری نمی‌کنند!

۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۵۰ ۰ نظر
محٌـمد

جلب اعتماد

یکی از راههای جلب اعتماد دیگران, صحبت کردن با آنها از رویاهاتون هست.

بدون اینکه خودش بفهمه یهو می بینه بهتون اعتماد داره.

۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۴۵ ۰ نظر
محٌـمد

انسان،موجود با شعور محصور شده در دنیای بیشعور

خدایا به حق عظمتت, من رو به صراط مستقیم هدایت کن.

نمی دونم چطوریه اما خدا رو در طبیعت وقتی که به زیبایی شکوفه ای خیره میشی, یا محو بزرگی و صلابت کوهی میشی بهتر حس میکنی.

همه چیز در برابرت کوچک می شوند, دیگه خیلی خودت رو نمیبینی,

انگار چیزهایی از وطن اصلی خودت که وجودت بهش تعلق داره رو اینجا ها برات یادآوردی میکنه... من چقدر این رودخانه رو میشناسم, انگار سالها باهش دوست بودم و با هم خاطراتی داریم.

به قول دکتر شریعتی که میگفت انسان موجود با شعوریست که بین این دنیای مادی بیشعور به شدت احساس غربت می کنه...اما در بهشت حتی سنگریزه هاش هم شعور دارند و انگار از صمیم قلب تو رو درک می کنند و می تونی سالها باهاشون حرف بزنی بدون اینکه خسته بشی.

بودن بین این طبیعت و منظره های عظیم انگار ذهنت رو آزاد می کنه... می تونی به همه افکاری که در ذهنت خرده خرده جمع کرده بودی نگاه کلی و از بالا بندازی.

دوست دارم خدا رو بشناسم, عظمت خدا رو در دلم حس کنم, بهش تکیه کنم, روش حساب کنم و با این خدا زندگی کنم.

خدا به حق عظمتت منو به صراط مستقیم هدایت کن, نذار توی گمراهی بمانم.

آخه من چطور قبول کنم که تو گمراهی ررو بر من پسندیدی؟!

خدایا دستم رو بگیر.

۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۲۶ ۰ نظر
محٌـمد

اینجا پایانی بر سختی وجود ندارد

من ذهن خوان نیستم اما حدس میزنم در ذهن خیلی از افراد تعریفی به این شکل وجود دارد که, نقطه ای وجود دارد به نام پایان؛ پایانی بر سختی یا پایانی بر مبتدی بودن یا پایانی بر مجبور بودن یا پایانی بر ناراحت بودن یا پایانی بر عدم نیاز به پیشرفت.
چندی پیش با خودم فکر می کردم در یک مساله ای اونقدر خبره شده ام که حرف برای گفتن داشته باشم, اونقدر که بتونم راحت بقیه رو به چالش بکشم بدون اینکه کسی بتونه منو به چالش بکشه تا اینکه با یکی از دوستان فرصتی شد و مباحثه ای حول همان مساله مذکور داشتیم.
پس از چند ساعت صحبت کردن, کم کم دیدم نظرات و ایده هام دارند ته می کشند و حرفی برای گفتن ندارم. و حرفهای طرف مقابل هم من رو در چالشی قرار داده بودند که می بایست کل داده هایی که از قبل در ذهنم آرشیو و طبقه بندی کرده بودم رو بیرون بکشم و تجدید نظری کنم.
حس بدی داشتم, از اینکه چرا هر چی میرم جلو بازم اشتباه می کنم, چرا هر چی سعی می کنم درست قدم بردارم و درست فکر و نتیجه گیری کنم آخرش میبینم اشتباهی داشته ام و هنوز در مسیر غلط هستم.
گیج شده بودم, نمی دونستم چطور به راهی برسم که بتونم دیگه اشتباه نکنم و کسی باشم که همیشه می دونه راه درست چیه!
این ماجرا در ذهن من ماند و من گذشتم.
امروز توی شرکت یکی از دوستان که از نظر من شخص پخته و حرفه ای در کاری که انجام میده هست, یعنی همون کسی که اشتباهاتی رو که من فکر می کنم رو انجام نمیده, مصداقی از کسی که من در انجام کار درست قبولش داشتم اشتباهی انجام داد.
جریان چی بود!؟ یک سامانه نرم افزاری رو حدود دو ماه کار کرده بود و الگوریتم های مختلفی رو در اون بر اساس پیش فرض های نانوشته ای پیاده سازی کرده بود, کاری دشوار و زمانبر. تا اینکه امروز بعد از یک جلسه چند ساعته متوجه شدند که یکی از نیازمندی های سیستم به درستی درک نکرده اند و در نظر گرفتن این نیازمندی یعنی دور ریختن ساعت ها زمان و انرژی که صرف پیاده سازی سامانه بر اساس نیازمندی های قبلی شده بود.
و اشتباه:وارد شدن به فاز پیاده سازی بدون تهیه کامل و نهایی همه نیازمندی های سیستم و نگرفتن تاییدیه شروع کار از مدیر فنی شرکت.
این ماجرا من رو به فکر فرو برد, اینکه آیا اصلا نقطه ای وجود داره که از اون به بعد مسیر صاف و هموار باشه و بشه با خیال راحت توی اون راه رفت!!
نچ, وجود نداره.
زندگی مثل بازی می مونه که وقتی فکر می کنی به آخرش رسیدی, ناگهان مرحله جدیدی, مرحله ای سختتر از مرحله قبلی برات باز میشه که تو برای پیشرفت ناچاری در هر مرحله پیش بینی مرحله بعد رو در همین مرحله کنی و نیازمندیهات رو همینجا بزاری توی کوله ات, چون برای رد شدن از هر مرحله نیاز به چیزهایی داری که باید توی قسمت قبل با خودت میاوردی در غیر این صورت محکوم به در جا زدن در همان سطح خواهی بود.
الان فکر می کنم که  هر اشتباهی که انجام میدم, ممکنه همون ابزاری باشه که توی مرحله بعد بهش احتیاج پیدا خواهم کرد.
احتمالا دیگران این ابزار رو دارند اما همه اونها ابزاری رو هم که من دارم رو ندارند پس هر کسی اشتباهات خودش رو خواهد داشت.
اما من, باید چهار چشمی حواسم به اطراف باشه تا هر چیزی رو که ممکنه در مرحله بعد که از الان پیش بینی اش کرده ام, مورد نیازم باشه رو بردارم تا ... پیشرفت کنم.
الانم  حواسم باشه که تا سیستمی نیازمندی هاش دقیقا معلوم نشده و تحلیلش به درستی انجام نشده, وارد پیاده سازیش نشوم.

۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۵۴ ۱ نظر
محٌـمد

نتیجه تست MBTI خودم

نتیجه تست MBTI خودم که تا حدود زیادی درست نتیجه گیری شده!!
شخصیت INF!

 

کلیات
INFP ها آرام ، راحت و تایید کننده هستند. آنها مطابق ارزش های درونی خود کار می کنند ، به روی ایده های نو گشوده اند اما اگر یکی از ارزش های اصلی آنها رعایت نشود ناراحت می شوند. داشتن تعصب و تعهد نسبت به آنچه به آن اعتقاد دارند بسیار ضروری است. آنها زندگی درونی قدرتمند و احساسات پیچیده دارند. گاه درک کردن INFP ها دشوار است زیرا احساساتشان اغلب درونی است از این رو نکات مهم خود با افراد کمی در میان می گذارد.
محل کار
*از مقررات ، نظم ، رویه ، برنامه و سروقت بودن خوششان نمی آید.
*نیازی به این ندارند که ارزش های خود را به دیگران تحمیل کنند. آنها ترجیح می دهند که به آرامی نظراتشان را با دیگران در میان بگذارند و آنها را متقاعد سازند.
*آنها اغلب موفق و مصمم هستند و به روشی آرام برنامه های خود را دنبال می کنند .
*اگر با گروهی باشند می توانند رهبری آنها را بدست بگیرند .
*در شرایط رقابت آمیز ممکن است با مشکلاتی روبه رو شوند .
*به استقلال و خود مختاری بها می دهند. از قطع شدن حواس خود خوششان نمی آید. دوست دارند هر کاری را که می کنند به نحو احسن انجام بدهند .
*می توانند صبورانه کارهای سنجیده را انجام دهند .
*می خواهند به خاطر کارشان مورد تشویق و تحسین قرار بگیرند .
*خودشان را با معیارهای سطح بالا مقایسه می کنند .
*از جوانب مختلف به مسایل نگاه می کنند ممکن است گاهی قاطعیت لازم نداشته باشند زیرا نمی دانند برای آنها چه چیزی اهمیت دارد .
*اگر نتوانند هدف های خود را تحقق ببخشند ممکن است مایوس و دلسرد شوند.
عناوین شغلی
*بازیگر
*معمار
*هنرمند
*آهنگساز
*مشاور
*سردبیر، ویراستار
*پزشک کل نگرا
*مفسر ، مترجم
*روزنامه نگار
*کتابخانه دار
*ماساژدرمانگر
*موسیقی دان
*حرفه درمانگر
*عکاس
*روان درمانگر
*معلم دینی
*نویسنده
*پژوهشگر
*دانشمند
*دانشمند اجتماعی
*آسیب شناس کلام
*آموزگار
ارتباط با دیگران
*به اصالت و عمق روابط بها می دهند .
*وفادار و صمیمی هستند ، نسبت به دوستان وافراد خانواده خود متعهدند .
*محطاط و ملاحظه کار هستند و با گروهای کوچک تر به راحتی بیش تری کنار می آیند.
*می توانند سرگرم کننده باشند.
*از این توانایی بر خوردارند که از دیگران مراقبت و آنها را تشویق و تایید کنند .
*از کسانی که صرف وقت کنند تا رویاها ، هدف ها و الهامات آنها را درک کنند تشکر و قدر دانی می کنند .
*اغلب به این دلیل که هم می خواهد در خلوت با خود باشد و هم علاقمند به معاشرت با دیگران هستند ، در تعارض می شوند .
*به دیگران علاقمند و پر توجهند ، اما در مواقعی بی تفاوت به نظر می رسند.
*یا در جریان کمک به دیگران غرق می شوند یا در بحر تحقق بخشیدن به رویاهای خود فرو می روند.
*اغلب تصمیم نهایی خود را با دیگران در میان می گذارند .
*می توانند نسبت به محیط خود حساس باشند ، صداهای بلند را دوست ندارند زیرا حواسشان را پرت می کند.
*شریکی را برای خود می خواهند که با ارزش ها و هدف های آنها سهیم باشد .
*در متعهد شدن محطاط عمل می کنند اما وقتی متعهد شدند، تعهدشان بلند مدت و پر دوام است .
اوقات فراقت
INFP ها ترجیح می دهند اوقات خود را به تنهایی صرف کنند. در ضمن دوست دارند با دوستان نزدیک خود به موزه ، سینما و یا به دامان طبیعت بروند. آنها از یاد گرفتن مطالب جدید لذت می برند. INFP ها به درک معانی زندگی علاقمند هستند.
پیشنهاد
*وقت بیش از اندازه صرف بررسی امکانات و احتمالات نکنید. به عمل و اقدام هم توجه داشته باشید.
*راهی پیدا کنید تا به ایده ال های خود امکان ابراز بدهید. ارزش ها ، پنداره ها و عواطف خود رابا نزدیکانتان در میان بگذارید.
*ریسک کنید خودتان و کارتان را به جهان عرضه نمایید.
*به نیاز ها و خواسته های دیگران به بهای بی توجهی به خواسته ها و نیاز های خود توجه نکنید.
*بیاموزید که حد مرزی در نظر بگیرید. بیاموزید که در مواقعی نه بگویید.
*از مسامحه کردن اجتناب کنید. به ضرب الاجل ها توجه داشته باشید.
*به تعهدات خود عمل کنید. مراقب کمال طلبی باشید.
*به جای اینکه تنها به منابع خود اتکا کنید از دیگران هم کمک بگیرید.
*وقتی مسئله ای دارید از یکی از دوستان خود بخواهید به حرف های شما گوش بدهد. اما تا وقتی حرفتان را تمام نکرده اید راهنمایی نکند.
*از کسانی که به آنها اعتماد دارید تقاضای کمک کنید. از انتظارات و توقعات بیجا دست بکشید.
*وقتی تعارض بروز می کند ، اعتراض خود رابیان کنید. اگر مخالفت های خود را روی هم انباشت کنید روزی می رسد که منفجر شود .
*به دیگران توصیه و آرامش بدهید.
*به ارزش های خود بها بدهید و بر اساس آنها تصمیم گیری کنید.
*به نقاط قوت خود و از جمله به آرمان گرایی ، همدلی ، خلاقیت ، حساسیت ، فکر کردن ، محبت کردن ، بکر بودن ، سازگاری و کنجکاوی خود بهای لازم را بدهید .

 

 

۲۸ تیر ۹۳ ، ۲۲:۰۹ ۱ نظر
محٌـمد