❞ اینجا حدیث نفس می گویم ❝

شب نوشت یک

اون موردی که هفته پیش مادرم تماس گرفته بود و گفته بودند دخترمون میخواد درسش رو بخونه و جواب نه داده بودند، دیروز تماس گرفتند خودشون و گفتند حالا بیاین یه جلسه صحبت کنیم!

خب طبیعتا زیاد گیر ندادیم که چرا نظرشون رو عوض کردند، فردا صبح قراره با مادرم برم دنبالشون تا با هم بریم شاه چراغ و اونجا صحبت کنیم.

اینبار حتما حواسم هست که اگر مورد رو پسندیدم کمترین اطلاعات رو بدم و طرف رو توی موضع انتخاب شونده بزارم نه انتخاب کننده. 

هرچند هنوز هم ترجیح میدم که مادرم اول دختر رو ببینه اما خب چون زمان کمه باید از این قسمت ها فاکتور گرفت و رفت سر اصل مطلب.

با دوستم هم صحبت کردم، امید هست که هفته دیگه بتونم برم مشهد زیارت.

ان شالله هر چی خیره پیش بیاد

۲۸ دی ۹۷ ، ۱۱:۱۴ ۰ نظر
محٌـمد

مهریه های سنگین و مسخره

اونروز با دوستم بحث مهریه بود. میگفت محمد نمیتونی قبول نکنی، هر چی گفتند مجبوری...

گفتم من زیر بار مهریه ای که نتونم پرداخت کنم نمیرم، حالا می بینی؛ حالا من یه خط و نشونی کشیدم اما توی دلم گفتم واقعا میخوای اینقدر سخت گیری کنی؟

واقعا قانون مهریه مسخرست. خدا لعنت کنه تک تک کسایی که باعث بوجود اومدن هچین عرفی شدند.

پسر مگه گناه کرده که عاشق شده که از فردای روزی که دختر خانم بله میگن باید چند صد میلیون حداقل بدهکار بشن!؟ مهریه ای که اصلا دختر میتونه تا نگرفته تمکین نکنه و پاشو توی خونه پسر نزاره.

هر جور حساب کتاب می کنم نمیتونم همچین بی منطقی و ظلم بزرگی رو اجازه بدم بهم تحمیل کنند.

امیدوارم مهر همچین دختری که مهریه اش قراره اینقدر زیاد باشه اصلا توی دلم نره.

بابا یعنی یه نفر نیست بیاد توی تلویزیون داد بزنه که مهریه رو آقاجان پسر باید قبل از ازدواج اصلا به دختر خانم پرداخت کنه، به نشانه صدق و دوستی، یک جور هدیه است و بس.

این ضمانت دیگه چه صیغه ای هست که برا مهریه درست شده؟

اونشب مهریه برادرم رو هم 114 تا تعیین کرد پدر عروس خانم! خیلی یهویی... بعد به برادرم میگم در این باره قبلا توافق کردید؟ میگه نه! با تعجب میگم احمق یعنی توی این 6 ماه حتی یه بار هم درباره مهریه صحبت نکردید؟!؟ پس درباره چی اصلا صحبت میکردید که به همه میگی همه چی اوکی و حله!

هیچی دیگه رفت توی پاچش! البته اونشب وقتی برگشتیم خونه باز هم دعوا شد و طبق معمول از بس داد زدم و دلیل آوردم برای کارهای اشتباهشون صدام گرفت. هیچکدومشون حاضر نیست مسئولیت خودش رو قبول کنه و بقیه رو میخوان مقصر بدونن! یه ذره هم به کارهای اشتباه خودشون نگاه نمیکنن... اون میگه تو چرا مخالفت نکردی اون یکی میگه خب تو چرا مخالفت نکردی، بعد مثل بچه هاحضرت دوست برگشته میگه این به من اینطوری گفت! خب گفت که گفت مگه بچه ای که اینقدر سریع به خاطر یه حرف بهم میرییزی؟ دوزار مدیریت بحران و حل چالش بلد نیستند و اینا همش روی اعصاب منه، باعث میشه وقتی بهشون نگاه میکنم احساس ضعف کنم... احساس کنم زیر پام و پشتم خالیه. احساس تنهایی.

البته برادرم حقشه، چوب غرور و بی برنامگی و سهل انگاری هاشو خورد. البته مسائل دیگه ای هم پشت پرده معتقدم هست که پدر اوشون هم سخت گرفت سر مهریه که دیگه خدا آگاهه.

نمی دونم با این شرایط اگر مورد مناسبی پیدا شد و طلب مهریه نامعقول کردند چیکار کنم!

اول سعی می کنم محترمانه صحبت کنم و اگر قبول کردند که هیچ، اگر نه به احتمال خیلی خیلی خیلی زیاد جوابم نه خواهد بود. امیدوارم قدرتش رو داشته باشم که بتونم جلوی هچین سنت مزخرف و مسخره ای بیاستم.


پ.ن: اخیرا چندباری یهویی سر از لایو گنبد طلایی امام رضا سر در آوردم. به دلم افتاده توی زمستونی یه سفر 4 روزه برم و برگردم.

۲۸ دی ۹۷ ، ۱۱:۱۳ ۰ نظر
محٌـمد

جهان نما

به اصرار مادرش توی باغ جهان نما قرار اول رو گذاشتیم. من نظرم این بود که اول مادرم بره، اما مادرش تاکید کرد که از لحاظ ظاهری خیالتون راحت باشه و این حرفا!

تقریبا اولین موردی بود که خوشم اومد و از لحاظ افکار و اعتقادات هم حس کردم به هم نزدیکیم.

فرداش اما که مادرم زنگ زد جوابشون منفی بود! و من هیچ ایده ای نداشتم که چی شد... شایدم اونها ظاهر رو نپسندیده بودند.

کم کم به این نتیجه رسیدم که جلسه اول کلا لاس بزنم با طرف و فقط کاری کنم که اون خوشش بیاد. صحبت های منطقی و اعتقادی و چالش برانگیز هیچ جایی توی جلسه اول نداره واقعا! جز اینکه هزارتا سوتفاهم و قضاوت نادرست ممکنه بوجود بیاره و تصمیم گیری واقعا سخته!

دفعه بعد کمتر حرف میزنم و بیشتر به حرف میارم، کمتر اطلاعات میدم و کمتر سوالات منطقی خواهم پرسید!

نمیدونم داره چی میشه... به نظرم ازدواج سنتی واقعا ناکارآمد هست، فکر میکنم ازدواج این سبکی هیچوقت نمیتونه پیوندی رو با جلسه اول بوجود بیاره مگر اینکه خیلی خوشکل باشی که سریع مثل قند شیرینی جذب کنه!

از این به بعد جلسه اول رو هر چی اون دوست داشت بشنوه میگم.

۲۸ دی ۹۷ ، ۱۱:۱۲ ۰ نظر
محٌـمد

قرض الحسنه

آقا ما صبح یه سخنرانی از رحیم پور ازغدی درباره قرض الحسنه گوش دادیم شب اش برادرم زنگ زده که یکی از بچه ها آبروش در خطره 4 تومن پول قرض میخواد داری بهش بدی؟
راستش دو دل بودم چون میدونم طرف راه درآمد درست و حسابی نداره برا همین فکر می کنم برا بازپرداختش دچار مشکل بشه ولی خب دیگه پولو دادیم که خرداد سال دیگه برگردونه.
من تا حالا به هر کی مبالغ درشت پول قرض دادم پولم پریده! الان حدود 4 تومنی پول طلبکارم که دیگه هم بهش نمیرسم :(

_ گاهی اوقات شام از فست فود ها یا رستوران هایی که مشتری کمتری دارند خرید میکنم. اونایی که اونطرف خیابون هستند و کمتر دیده میشن. هم اینکه بیشتر تحویلت میگیرن هم اینکه اینا هم یه روزی گیرشون بیاد. البته مواقعی هم بوده که پشیمون شدم از بس کیفیت غذا بد بوده ولی خب بهرحال یک شانس اولیه رو بهشون میدم :)

۲۸ دی ۹۷ ، ۱۱:۱۲ ۰ نظر
محٌـمد

بدون عشق

سخته که از مادرت بشنوی که بگه من از اول ازش خوشم نمیومد، هیچوقت دوستش نداشتم. صرفا چون پدرم میگفت نون دارم دندون هم دارم من رو با زور دادن به این... خانواده اش هم راضی بودن چون هم خانواده مارو پایین تر از خودشون میدیدند هم از اینکه از شر این خلاص بشن خوشحال بودن.

سخته که بشنوی که بگه من هیچکدوم از بچه هام با عشق به دنیا نبومدن، تو پسری و محرمی، اما من هیچوقت لذتی نبردم همیشه با زور بوده.

چه مزه تلخی میده بغضی که روی لبخندت میشینه.

دلم میخواد بگم ما چه گناهی داشتیم، ما چه گناهی داشتیم که بدون عشق به دنیا اومدیم و یه عمر با نفرت و زور بزرگ شدیم. تقصیر ما چی بود که الان باید احساس کنیم از درون تهی هستیم چون هیچوقت حس نکردیم پدر و مادرمون همدیگه رو دوست دارن و همیشه بینشون دعوا بود.

ماشین که میره توی چاله از فکر حرف زدن بیرون میام و سعی میکنم حواسم به آسفالت باشه... دیگه برا فکر کردن به این چیزا وقتی نیست.

اما خیلی غمگین میشم از حرفای مادرم و سرنوشتش... از دختر پر شور و مهربون و Giver ی که به زور با مردی خشک و متعصب و بداخلاق و Taker پیوند اش زدند!


_ انگشت شصت پام که قبل از کربلا رفتن به فنا رفته بود گمونم کلا خل شده! یه روزی حالش خوبه و هر چقدر میکوبمش به پایه مبل هیچی نمیگه، یه روز دیگه اما تا یه ذره روش راه میرم درد میگیره!

_ از مردایی که میتونن عاشق کسی بشن که با یک نگاه هزار تا عیب اش تو چشمه و هزار تا اختلاف از این پیوند بیرون میاد در عجبم !

۲۸ دی ۹۷ ، ۱۱:۱۱ ۰ نظر
محٌـمد