اینکه گاهی اوقات خدا تورو با دیگران امتحانی میکنه که نتیجه اون این میشه که تو یه احمق به نظر برسی... دقیقا منظورش چیه ؟!
میخواد که به چی برسی و چه رشدی توی این هست ؟؟ و واقعا یکی از بدترین حس
های دنیا اگر تجربه کرده باشید همین احساس احمق به نظر اومدن هست! مخصوصا
اگر طرف کسی باشه که شما فکر میکنید خیلی احمقتر از شما باشه اما باعث شده
که شما خیلی احمق و ضعیف به نظر برسید.
خیلی کفر آدمو در میاره، دلت میخواد با تیر بزنی تو پاش بعد وایسی بالا سرش
همینطور که داره آروم زجر میکشه واسش کری بخونی و تماشاش کنی
مثالش وقتی هست که یکی از اعتماد شما خیلی راحت سواستفاده میکنه و با دروغ گولتون میزنه.
میگن حضرت آیت الله بهجت هر وقت میخواستن مطلبی رو به کسی انتقال بدن یا نصیحت کنند از داستان و قصه استفاده می کردند.
یکی از فانتزی هام اینه که جوری بشم که کلی داستان حکمت آمیز بلد باشم و هر وقت خواستم به کسی نصیحتی بکنم یا مطلبی رو براش جا بندازم یه داستان براش تعریف کنم... مثلا یه داستان از کلیله و دمنه...
یه جوری که به طرف گفته باشم ببین خیلی خری اگر چنین تصمیمی بگیری اما در عین حال بهش توهین نکرده باشم و برعکس خیلی هم آدم با شخصیت و فرهیخته ای به نظر بیام :))