دیروز (خب حقیقتش دیروز نبود اما در حوصله نویسنده نمی گنجه که بخواد حافظه نازنین خودش رو برای به یادآوری رویدادی ناخوشایند در گذشته نزدیک تحت فشار بزاره!) موقع صبحانه تصمیم گرفتم که کمی از خرما کنجد تهیه شده در سفره صبحانه تناول کنم که در نتیجه مقدار اندکی اندازه بند انگشتی از اون رو جدا کرده و در دهان گذاشتیم و بلافاصله با اولین فشار دندان ها صدایی به گوش رسید شبیه قُرُچ؛ که گویا چیزی شبیه سنگریزه درون محتوای خرما کنجد بود و باعث شد که مقداری اندکی از دندان آسیاب جونده آن از میزبان خود جدا شده و مسیر خودش به سمت کائنات رو از سطل آشغال آشپرخانه شروع کند!

و اینگونه خاطر ما مکدر شد و صبح خود را با اوقاتی تلخ شروع کردیم که گویا پروردگار عالم قصد کرده که ما رو اندک اندک نابود کنه و هر بار ذره ای از این حقیر رو از تن جدا کرده تا جایی که فرد توانایی خوردن رو از دست بدهد و به مرور ضعیف شده و سپس با وارد کردن یک میکروب زوار در رفته شیره ای، ما رو در بستر دراز کرده و به سوی خود بالا ببرد!

گویا در همین دوران، تیم بارسا توانسته بود که نتیجه ای شگفت انگیز رو در تاریخ فوتبال به ثبت برسونه که نویسنده اصلا براش مهم نیست! پس این موضوع همینجا زمین گذاشته میشه.

صبح به دعوت دوستان و به طمع کلپچ، خواستیم که به کوه رفته و چربی های لذیذ رو در فضایی معنوی و سرشار از طبیعت میل کنیم که خب همین کار هم کردیم، اما در ادامه پرده از مکر و حیله دوستان برداشته شد و فهمیدیم که باید کل مسیر تا بالای کوه که بز کوهی رو هم از نفس می انداخت طی کنیم! و الان به این فکر می کنم که آیا واقعا توانستم از اون سفره کلپچ، توشه ای برای روز مبادای خود بر گیرم یا اینکه آخر کار مجبور شده ام که از ذخیره خود هم چیزی روی آن بگذارم تا بلکه خرج سفر تا بالای کوه فراهم شود و غرور این قهرمان روزهای نه چندان دور در مقابل سیل جمعیتی که از کوه بالا و پایین می رفتند خدشه دار نشود و همواره اینگونه در ذهن افراد حاضر در پای کوه که بعضا با وسایل حرفه ای کوهنوردی که روزگاری مردمانی با آن قصد هیمالیا می کردند و بعضا سبیل پهلوانی گذاشته تداعی شود که شخص بالارونده مدت های زیادی به سراسر کشور ها و نقاط عالم سفر کرده و هر بار هم به جای گرفتن ویزا و عبور از گیت مربوطه، از بالای کوه ها خود را به نقطه مورد نظر خود رسانده است.

لذت خوردن آب انار بستنی هم به واسطه خزیدن چیزی در پاچه نویسنده که بسیار هم رفتاری دوستانه داشت و بسیار هم چهره آشنایی داشت، کوفت شد! اصلا زهر شد.

 

همچنان کاری در جهت تغییر اوضاع انجام نمی دهم! منتظر آن اتفاق هستم.