آخرش ختم به شر شد این قضیه.

حالا که کار تموم شده موقع پرداخت دستمزد برگشته پول گرفته جلو طرف میگه بردار.

بعد که طرف رفته بهش میگم خب شما از اول با هم مگه طی نکرده بودید؟ میگه نه! میگم خب این اشتباه اول؛ بعدشم خب همون مقدار که دستمزدش هست رو بهش بده، که اون هم میشه متراز در دستمزد متری! یعنی کمی بیشتر از چیزی که اون بنده خدا برداشته بود. تازه همین هم اصلا گوش نکرد که من چی میگم، همینقدر که فضولی کردم و یه کلمه حرف زدم (اصلا مهم نیست من چی گفتم، مهم اینه که حرف زدم) آقا بهش برخورد!

که خب ایشون کلا هر کاری می کنه و هر حرفی میزنه هیچ کسی نباید هیچ گونه انتقادی یا حتی پیشنهادی در کنار کار یا حرف ایشون کنند! مهم نیست که چی میگی، همین که حرفت رو میزاری کنار حرف ایشون یعنی که بهش توهین کردی و میگه آخر عمری مارو بردی تو فکر! بعد هم داستان کولی بازی و بچه بازی و سر و صدا.

هیچی بعد از این همه زحمت آخرش کار به جایی رسید که اونقدر بخوام داد بزنم و عربده بکشم که گلوم درد بگیره. فقط بخاطر اینکه آقا جنبه یه صحبت بین خودمون رو نداره، حالا هرچقدر شما آروم حرف بزن، هی عسل و شکر قاطیش کن، همین که میره توی مغزش میشه گوه و لجن از کردارش میزنه بیرون! حالا ما که اصلا نگفتیم بهش کم دادی چرا بهم می ریزی، بعدشم اصلا که چی خب؟ زنگ بزن یه شماره حساب ازش بگیر بریز به حسابش دیگه اینقدر سر و صدا نداره!

البته من که می دونم چشه، این چون اوستا شوهر خواهر مادرم میشد، اینم کلا از پستیش با خانواده اونا خوب نیست، الان زورش گرفته بود که نکنه اینا بعدا یه وقت پشت سر من حرف بزنن! یعنی فقط چوب نیت کج و کثیف خودش رو می خوره، در حالی که اصلا واسه ما مهم نبود اما کافر همه را به کیش خود پندارد.

لعنت بهت، آخر عمری مثل یه بچه باید باهات برخورد کنم، که کاش بچه بودی میشد بزنیت آدم بشی! فقط میگم نمی بخشمت