تصمیم داشتم که قبل از اینکه جایی مشغول به کار بشم یه سر برم مشهد. با پسرخالم صحبت کردم و اوکی داد که یکشنبه بریم.

برای حدود 1 ساعت همه چیز اوکی به نظر می رسید و انگار افتاده بود روی غلطک کارم. تا اینکه پسرخاله یهو پیام داد که پول ندارم بیام!

خورد توی حالمون اساسی.