مدتی هست که ننوشتم، راستش ذهنم زیاد توی مغزم نبود، بیشتر مشغول دنیای بیرون و روتین زندگی بود.
اخیرا به کتابی بر خوردم که حقیقتا تکونم داد. وقتی کتاب رو تموم کردم نمیدونستم نویسنده کتاب آقای مارک منسون پای سخنرانی های آقای پناهیان بوده که این کتاب رو با ایده گرفتن از اونا نوشته یا آقای پناهیان با الگو گرفتن از این کتاب سخنرانی های دهه محرم امسال اش رو تنظیم کردند!
هر چه که بود قرابت معنایی زیادی بین سخنرانی استاد پناهیان با موضوع «سبک زندگی اسلامی» و این کتاب وجود داشت.
اسم فارسی کتاب «هنر ظریف رهایی از دغدغه» معنا شده حال آنکه اسم اصلی کتاب به انگلیسی Subtle art of not giving a fuck هست.
هرچند ظاهر کتاب اینطور نشون میده که قراره بعد از خوندن کتاب کلا همه چیزو به کتف چپ خودتون حساب کنید و تبدیل به آدمی بشید که هیچی براش مهم نیست اما محتوای کتاب متفاوت تر و عمیقتر هست.
مهمترین چیزی که از این کتاب یاد گرفتم فکر کردن درباره ارزش هایی بود که بر اساس اونها زندگی میکنم و دست به انتخاب و تصمیم گیری میزنم. همچنین توضیحات خوبی در باب عمیق شدن در احوالات خود و خودشناسی ارائه کرده و تاکید خاصی بر عمل گرا بودن و دست به کار شدن داره.
چیزی که در سخنرانی استاد هم هست اینه که ما اغلب فکر میکنیم که کار یه مسیر خطی هست که از انگیزه+محرک+عمل تشکیل شده و‌هر کاری باید انگیزه اش بیاد تا تکون بخوریم.
در حالی که چیزی که استاد و همینطور جناب مارک منسون بهش میپردازند اینه که این یه خطی هست که مثل دایره بهم وصل هستند.
یعنی شما میتونید با عمل، تولید انگیزه کنید و اون انگیزه باز خودش نیروی محرک برای عمل بیشتر رو تولید میکنه و اینطوری هست که چرخ انسان به حرکت میافته!
خب باید بگم این چیزی که فهمیدم واقعا منو به عنوان یه آدم ایده آل گرا تکون داد.
توی ماه رمضون یه تمرین خوبی که انجام دادم این بود که ادای خوب بودن رو در میاوردم! مثلا الکی قرآن میخوندم و ذکر‌میگفتم سعی میکردم با خدا حرف بزنم و ادای کسی رو در بیارم که خیلی آدم خوبیه!
اما خب با پایان ماه انگار بچه ای که متوجه بشه تایر‌کمکی های دوچرخه اش باز شده ترسیدم و زمین خوردم، و فراموش شد همه چیز. :(