یادش بخیر... پارسال، برای اولین بار توی زندگیم انگار که به دلم افتاده بود رفتم براش هدیه روز مادر گرفتم (اینجا)... خدا رو شکر که این کار رو به دلم انداخت که حسرتش به دلم نمونده باشه...

کاش ازم راضی باشه، نمیدونستم که این آخرین روز مادری هست که میتونم خوشحالش کنم و دستش رو ببوسم.

فکر کنم من اولین کسی بودم که بعد از سالها براش شاخه کل هدیه گرفتم، چرا باهام حرف نمیزنی مادر، من که اینقدر دوستت داشتم... :((