در احوالات خودشیفتگی و خودپرستی حضرت دوست باید بگم که...
اینروزا به هر کی میرسه درباره استخاره ای حرف میزنه که موقعی که مادرم رفت بیمارستان زده بود... آیه ای که گفته مومنان نعمت هایی بهشون داده شده که از انها گرفته میشه و اونها حزن و اندوهی به دل راه نمیدن و از طریق بیان این آیه میخواد ایمان و ارتباط خودش با وحی رو به دیگران بفهمونه که ببینید خدا هم تایید کرده من مرد با ایمان خدا هستم و از قبل همه چی میدونستم!!
اما من توی دلم فقط خودخوری میکنم از این دروغ، که تو میدونستی و این 17 روزی که مادرم ICU  بود یه کلمه برای تسلی ما به زبون نیاوردی؟ میدونستی و هر کی زنگ میزد احوال مادرم بگیره داد سرشون داد میزدی و میگفتی بسه دیگه اینقدر زنگ نزنید بزارید بخوابم!! حوالشون میدادی که برن از بقیه بپرسن! احوال زن تورو از بقیه بپرسن!!

اینروزا نشسته از اینور و اونور اشعاری در وصف دوری مادرم کپی کرده و به هر کی میرسه میگه ببین من چه اشعاری نوشتم و فقط دنبال خودنمایی و ریا کردن خودش هست، چقدر از خودش خوشش میاد که این اشعار رو کپی کرده! رفته یه صفحه اش رو قاب گرفته به هر کی میاد خونه نشون میده و میخواد با صوت براش بخونه، اما در واقع میخواد خودش رو پرستش کنه، مادرم بهونه ای بیش نیست و هیچوقت مساله اون نبود... تا زنده بود که باهاش دشمنی میکردی و تا دم مرگ هم حسادت میکرد بهش حالا شده عزیز دلش و اون عاشق دلسوخته ای که در فراق یار میسوزد!! بله خب الان با این حرفها میشه ریا کرد و خودنمایی و مطرح شد...

حالم از این حجم خودپسندی و ریا بهم میخوره... البته اینروزا دیگه هیچی نمیگم، ولش کردم هر کار میخواد بکنه و خدا رو شکر سر و کاری هم بمن نداره که بخواد بره روی اعصابم.

رسما وارد فاز جنون شده و اسیر دنیای وهم و خیال شده، چنان خودش رو اولیاالله و انسان برتر میدونه که ادعا میکنه من تمام حرفها و کارهام الهامات خدایی هست، حتی سایه ام هم خدایی هست! من اما سکوت میکنم، برای حفظ آبرو و گاهی جلو بقیه با سر تایید میکنم :)

آشنایی پیام داده که خواب فلانی (مادرم) رو دیده و گفته من یه نوری توی خونه ام روشنه هیچی نمیتونه سراغم بیاد، یه زندگی خوبی دارم بچه هام باید خیالشون راحت باشه، همش میگفت نوری روشن دارم خاموش نمیشه...
نمیدونم منظور این خوابها چیه، همش برام سواله که چرا به خواب خودم نمیاد پس... چرا حرفهایی زده میشه که زیاد مفهوم خاصی ندارند و در مواردی (اونهایی که حضرت پدر میبینه!) کاملا چرت هست و ساخته ذهن وهم آلود اون شخص .

_ زانوم خیلی داره اذیت میکنه، صبح رب ساعت دویدم و الان نمیتونم درست راه برم از درد... اینم از عمل ما!!