با واسطه خالم قرار شد دوباره با دختر مجلس گرم کن وارد روند خواستگاری بشیم.

خودم مایل بودم اما وقتی خالم سر صحبت باز کرد منم بیشتر فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که درسته اون موقع بخاطر تفاوت شخصیتی نه گفتم اما الان اونقدرا این تفاوت ها برام مهم نیست و هم خودم انعطاف پذیر تر شدم و شناخت بهتری از دخترا پیدا کردم هم طبق تجارب بدست آمده، هم کفو بودن و خانواده خوب و دختر با اصالت خیلی مهمتر از این چیزاست...

ضمن اینکه سن شون اونقدر کمتر هست که بتونم تا حدودی رابطم باهاش رو مدیریت کنیم و خودم بهش جهت بدم...

با اینکه درخواست دوباره برای خواستگاری بعد از این مدت سخت بود و حرف و حدیث پیش میاره اما گفتم بیخیالش، این حرفا مال دو روزه... اگر واقعا من و اون مناسب هم باشیم بهتره بخاطر ترس عقب نکشم، دلیل برگشت هم خواستند هیچ ابایی ندارم بگم پشیمون شدم...

دعا کنید خدا هر چی به صلاحم هست برام پیش بیاره