مادربزرگم که با کرونا درگیر‌ بود هم ۳ شنبه هفته پیش فوت کرد..

سن اش زیاد بود اما اصلا ازش سیر نبودیم، اونقدری به وجودش عادت کرده بودیم که الان باور نبودنش برام سخته...

قضیه خواستگاری هم فعلا معلق شد، همون موقع که بهشون زنگ زدم برای جلسه بعدی و گفت پدرش گفته بزارید بعد از عاشورا بهشون گفتم که ممکنه همچسن اتفاقی بیافته و این قضیه وقفه بین اش بیافته، ولی خب قبول کردم...

الانم نمیدونم تا کی باید برای یه جلسه صحبت دیگه منتظر بمونم.

از اقوام اونایی که در‌جریان هستن هیچ مخالفتی ندارن با این قضیه، منتها باید کلیت قضیه رو از دید بقیه هم در نظر گرفت.

لعنت به کرونا