پریشب خواب مادرم رو دیدم، برای بار دوم بود که اینطوری خوابش رو میدیدم و با چشمای خیس بیدار میشدم...

از اون خواب ها که حس اش باهات توی بیداری هم میمونه...

خواب خاصی نبود، همینطور که توی اتاق کم نور ام روی تخت خوابیده بودم مادرم رو دیدم که در رو باز کرد و اومد توی اتاقم و یه بالشت گذاشت پایین اتاق و دراز کشید، همین؛ و من واقعا حضورش رو حس کردم... و این حس حضور اونقدر زیاد بود که توی خواب و بیداری داشتم التماس میکردم که نرو... و بیدار که شدم داشتم گریه میکردم....