سلام
متنی که قراره بنویسم ممکنه ناراحتکننده باشه پیشاپیش عذرخواهی میکنم و اطلاع میدم که اگر وضعیت روحی خوبی ندارید ادامه رو نخونید 🙏🏻
من دیشب مطالب وبلاگ شما رو از سال ۹۸ تا همین آخرین مطلب رو خوندم . دقیق خوندم ...
من روانشناس نیستم اما نزدیک به ۱۰ سال هست که مطالعات روانشناسی و روانشناختی دارم . اگرچه در حال حاضر خودم به دلیل بیماری جسمی روزگار روحی خوبی رو سپری نمیکنم ، اما معمولا تو مشاوره دادن به بقیه بدک نیستم .
شما وضعیت روحی خوبی ندارید و این یه وضعیت کوتاه مدت نیست . بیش از ۴ سالش رو فقط من خوندم و من میدونم . احساسات غم و افسردگی شدیدِ درمان نشده و سرکوب شده دارید
و همینها کافیه تا شما نتونید قضاوت درست و صحیحی از پیشآمدهای اطرافتون داشته باشید .
بیاعتقاد نیستید اما روحِ ناراحت گاها طغیان میکنه و وقتی جای درست و توسط آدم درست درمان نشه کم کم نهادینه میشه و میشه این وضعیت که نگاه شما به صورت کامل مادی و دنیوی شده...
به نظرم ریشه اکثر مشکلات زناشویی شما تو همین نگاه هست .
وگرنه زهراخانوم الان و امروزِ ماجرا " همسر " شماست . با هر اشکال اخلاقی یا جسمی ... همسر شما ، سربار شما نیست . همسر شما ببخشید که میگم اما جزو اضافات زندگی شما نیست که همش فکر میکنید دارید خرجش رو میدید یا دارید یه لطف بزرگی بهش میکنید و تحملش میکنید ... همسر شما یعنی کسی که خود شماست . جان شماست . عزیز دل شماست . چراغ خونه و امید روزها و شبهای شماست ... اینهایی که میگم فارغ از هم مشکل اخلاقی هست .
فکر نکنید شما بی اشکالی و اون بنده خدا دارای اشکالات فراوان . یه سوال شما قرص مصرف میکردید اگر درست یادم باشه از نوشتههاتون ؟ این رو به زهرا خانوم گفتید ؟ خبر داره افسردگی شدید دارید ؟ از مشکلات برادرِ بدون شغل شما و دعواهای شدید بین زنداداش شما خبر داره ؟ میخوام بگم داداش زهرا خانوم خیلی به چشم شما میاد ، اما اینکه شما خرج برادر ازدواج کرده خودتون رو میدادید براتون یه مسئله خیلی سادهاس که از کنارش رد میشید...
در مورد بحث وزن ، خیلی ایدآلگرا نباشید به نظرم ، شما که زن نیستید و فکر هم نکنم اصلا با زنهای زیادی در ارتباط بوده باشید . زنها بعد از ازدواج افتادگی شکل پیدا میکنن مقداری ، اضافه وزن پیدا میکنن حتی و این خیلی طبیعیه . فیلم هالیوودی که نیست.. و لعنت به فیلمهایی که دغدغه و نگاه ما آدمهارو تغییر داده و فانتزیپرورمون کرده . بابا زندگی واقعی اونطوری نیست... (فقط لطفا دخترهای ولنگار توی خیابون رو هیچوقت با زن عفیفه خودتون مقایسه نکنید ، البته نمیگم همشون اینطورین اما اکثریت اونها عملکرده و در اکثر مواقع فیک هستن . واقعی هم اگر باشن تمام هم و غم خودشون رو گذاشتن تا " پسندیده بشن " شما رو نمیدونم اما من شخصا ترجیح میدم با کسی زندگی کنم که وقتش رو بیشتر از اینکه دنبال گدایی نگاه و گدایی محبت باشه ، بذاره برای گدایی رضایت حضرت حق و دنبال پرورش روح و اعتقادش باشه... ) من نمیگم کلا دنبال زیبایی نباشید . بلکه میگم واقعنگر باشید و یه ایداهآل تو ذهنتون نسازید که اگر اون نشد نتونید کلا از چیزی لذت ببرید ...
در مورد بحث مسائل جنسی ، به نظرم شما بلد نیستید لذت ببرید . نه تنها بلد نیستید که چه بسا حوصله فکر کردن و عملی کردن هزاران ایده جذاب رو هم ندارید حتی .. تو این قضیه موضوع فقط نگاه نیست . البته میدونم که آقایون وجه بصری بودنشون بیشتر هست اما این تمام ماجرا نیست . راستش من بیشتر فکر میکنم مشکل بیشتر از اینکه بحث چاقی باشه تو زهرا خانوم بحث عدم محبت شدید تو شما هست . شما اگر زهرا خانوم رو واقعا عاشقانه دوست میداشتید حتی همون چاقیها و تپلیها براتون جذابیت داشت و خواستنی بود . اما خب.. این کشش نیست و باید برای دوست داشتن تلاش کرد .
در نهایت ، نگاه شما و هدفگذاری شما در مورد ازدواج به صورت کلی غلط بوده . شما فقط دنبال پر کردن تنهایی خودتون بودید . در صورت که ازدواج برای این نیست و این مسئله شاید تو لایه ده به بعد ازدواج موضوعیت پیدا کنه !
حالا از این عینک به ماجرا نگاه کنید :
ازدواج برای تعالی و رشد روح و اعتقاد هست .
من تعجب میکنم از شخص متفکری مثل شما که به اکثر چیزها نگاه آرمانگرایانه داره اما مسئله مهمی مثل ازدواج رو اینقدر سرسری بهش پرداخته (از جهت فکر کردن در مورد اصل مبحث ازدواج منظورمه)
لطفا ، یه مدت با این دید به همسرتون نگاه کنید : یک زن که برای رشد و طی کردن مسیر الهی به شما نیاز داره و شماهم بهش نیاز دارید . نیازی از جنس معنوی... همسرتون رو به چشم عزیزدلتون نگاه کنید . به چشم کسی که از وجود شماست و چه بسا خود شماست .
برای مسائل اعتقادی تو خونه وقت بذارید بابا شما مرد اون خونهای به خدا مرد بودن به خرید خونه و ماشین نیست . مرد بودن به تدبیر خوب داشتنه . برای روحِ خونتون تدبیر کنید و برنامه بریزید و خودتون رو از این چاله که چه عرض کنم از این چاه دنیانگری خلاص کنید ..
شما پدرتون رو موظف میدونید به برادرتون که یک مرد سالم و مستقله و اصلا زندگی دیگری داره کمک مالی کنه اما خودتون وقتی در جایگاه پدرتون قرار میگیرید نسبت به همسر خودتون نگاهتون یهو تغییر میکنه و اینطوری میشید که من چرا باید لقمه حاضر و آماده بذارم دهن یکی دیگه ... ؟!!
من پدر زهراخانم بودم دخترم رو به پسر سطحی و کوتهفکری چون تو نمیدادم. عجله کردن بندگان خدا! صبر میکردن یه داماد عاقل و بالغ روزیشون میشد.