❞ اینجا حدیث نفس می گویم ❝

۱۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

پروژه شکست خورده

پارسال تقریبا آذر ماه بود که با مدیرمون صحبت کردم برای یه کار جدید که قرار بود خودم هم توش ذی نفع باشم. که شروعش اینجا نوشتم.

اونروز دوستم که با من هم تیمی هست روی این پروژه خواست که با مدیرمون صحبت کنیم و گفت که به نظرم خیلی داریم کور جلو میریم و بهتره قبل از اینکه جلوتر بریم به فکر یه طرح کسب و کار شفافتر باشیم .

خلاصه اینکه آخرای جلسه نفهمیدیم چی شد که دیدیم داریم درباره کنسل کردن پروژه حرف میزنیم و الان کلا توی یه حالت بلاتکلیفی هستم توی شرکت و هیچ کاری دستم نیست.

بعد از کلی صحبت به این نتیجه رسیدیم که با توجه به شرایط فورس جاری شرکت و مملکت عاقلانه نیست که روی چیزی وقت بزاریم که اینقدر بلند مدت هست و معلوم نیست آخرش چی بشه. تلویجا صحبت درباره این شد که بتونیم روی کارهای فریلنسر خارجی تمرکز کنیم توی شرکت اما خب مدیرمون گفت که نیاز داره که بیشتر فکر کنه چون این کار یک چرخش خیلی بزرگ محسوب میشه و باید همه چوانب رو سنجید.

من از پارسال از حقوق اینجا زیاد راضی نبودم، البته افزایش حقوق بد نبوده اما پیشنهاد های بهتری هم دارم که فعلا جواب رد دادم و امیدم این بود که بتونم روی یه پروژه ای کار کنم و بالاخره مجبور نباشم تا آخر عمر کدنویس بمونم.

فعلا که پروژه کنسل شده هست و امیدی بهش نیست و منم خیلی نسبت به آینده ناامید شدم. الان هیچ دلیلی برای موندن توی این شرکت ندارم جز اینکه بتونیم به یه چارچوب برای درآمد بیشتر در آینده برسیم.

از طرفی عوض کردن شرکت بعد از یک سال و نیم برام ساده نیست و خیلی چالش بر انگیزه و مطمین نیستم که کار درست در شرایط فعلی چیه.

رفتن به یه شرکت دیگه برای نهایت یک تومن بیشتر آیا واقعا با این شرایط گرونی کار درستی هست؟ خوشم نمیاد که برم دوباره یه جای دیگه از اول بخوام همون کارمندی باشم که پروژه میریزن پشت دستش و اینم دائما باید استرس داشته باشه و آخر ماه هم که حقوق میگیره بازم باید بره از پشت ویترین همه چی رو ببینیه و چند سال بعد هم که با خون دل پولی پس انداز کرده یک شبه با سیاست های غلط این مملکت دود بشه بره هوا.

هعی

۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۲۴ ۰ نظر
محٌـمد

بزرگتر پیش قدم

توی این دعوای اخیر با برادرم فهمیدم که چقدر میتونه برای یه بزرگتر پیش قدم شدن برای آشتی سخت باشه!

البته منکه دلم نمیخواست آشتی کنیم ااما فکرشم برام خیلی سخته.

اگر یک بزرگتر برای آشتی پیش قدم بشه و نه بشنوه خیلی خیلی بیشتر خرد میشه تا اون کوچیکتره.

با خودم فکر میکردم که چقدر خوب شد که وقتایی که من با حضرت دوست دعوام میشد و فرداش اون سعی میکرد با چندتا محاوره معمولی اوضاع رو عادی جلوه بده، بد برخورد نکردم و منم بدون اینکه بخوام به غرورش لطمه بزنم باهاش همراه شدم و کمک کردم اوضاع به حالت عادی برگرده و همه چی فراموش بشه.

وگرنه خیلی خیلی داغون میشد غرورش.

توصیه میکنم اگر با بزرگتر دعواتون شد پیش قدم بشید برای آشتی. اما اگر بزرگتره پیش قدم شد بدونید که اصلا نباید از موضع قدرت نگاه کنید و بدونید که در این حالت اگر شما نه بگید ده برابر بزرگتر رو خرد کردید.


۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۱۷ ۱ نظر
محٌـمد

چرا سختش میکنی؟!

هفته پیش یه شماره بهش دادم و تاکید کردم که دوستم خیلی سفارش این یکی رو کرده. حتما زنگ بزن.

گفت که حالا باشه بعدا و دارم الان میرم شهرستان و نمیشه زنگ بزنی، کلی بحث کردم که خب چه ربطی داره یه زنگ بزن بگو ببینم چی میگن اصلا.

اول بهونه میکنه که خب این شماره معلوم نیست مال کیه! میگم خب زنگ میزنی میپرسی میفهمی! چرا سختش میکنی؟!

بعد بهونه میکنه که میخوام برم شهرستان و نمیشه! میگم آخه چه ربطی داره؟!

بعد بهونه میکنه که اگر زنگ زدم و گفت همین فردا قرار بزاریم چی؟! میگم خب بگو نمیتونم! مگه کاری داره این حرف؟ چرا سختش میکنی؟!

حالا که بعد از یک هفته از شهرستان اومده میگم خب حالا اون شماره رو زنگ نزدی؟ میگه شماره رو گم کردم!!

این همه بهش میگم یه دفترچه 4 تومنی بگیر اینارو اونجا بنویس، نه اینکه هر شماره ای رو روی دستمال کاغذی و کاغذ پاره ای بنویسی بعد گم بشه؟ یه مدیریت به این سادگی رو چرا اینقدر سختش میکنی؟!

بعد که بهش غر میزدم ناراحت میشه و داد میزنه که چرا خفت ام میدی! نمیفهمم واقعا چه ربطی داره؟ خب توقع داری وقتی اینقدر راحت میگی که شماره رو گم کردم هیچی هم بهت نگم؟

هیچی دیگه، کلی دعوا کردیم و آخرشم میدونم بازم هیچی.

خدا کار هیچکس رو لنگ آدم بی عرضه و بی نظم نکنه.

۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۲۴ ۱ نظر
محٌـمد

همکار قوم دور

_ یکی از همکارامون پدرش فوت کردنداین هفته و توی مجلس ختمشون دیدم شوهر عمه و پسر عمه هام هم هستند!

بعد فهمیدم که ما با این همکارمون قوم و خویش بودیم و خبر نداشتیم. البته یکم راه دور هست اما باز هم میشه آشنایی داد.


_ این روزا، همه دارن فحش شرایط فعلی رو به رهبری میدن! وقتی میگم خب شما که میگی همه کاره رهبره چرا اون باید الان کاری کنه که همه فحش ها رو بخوره؟مگر براش کاری داره که روحانی رو کنار بزنه؟! پس چرا میزاره باشه تا فحشاشو خودش بخوره؟ الان رهبری این وسط چی گیرش میاد؟ بعد که نمیتونن جواب توجیه کننده ای بیارن میگن که عامو تو خیلی ساده ای، مخت شستشو دادن، اینا خیلی سیاست دارن! :| و من دیگه نمیدونم این مدل تحلیل رو چطور جواب بدم!



۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۱۷ ۰ نظر
محٌـمد

5 تا سکه

دبروز 5 تا سکه خریدم.

در واقع اولین بار توی زندگیم دست به یه ریسک زدم.

امیدوارم قیمت سکه دوباره یهو خر نشه! بیشتر به این دلیل پولم رو به سکه تبدیل کردم که چون توی این مملکت ریال داره هر روز سقوط میکنه و اصلا ارزش نگه داری نداره.

اگر سکه بیاد تا حتی روی 3 تومن که در اون صورت خیلی ضرر میکنم اما خب اگر باز مثل پارسال بشه دیگه هی حرص نمیخورم که چرا باز پولم نصف شد!

امیدوارم هیچوقت نیاز به این سکه ها پیدا نکنم. نمیدونم چرا عددش 5 تا شد اما دوست دارم بتونم اینها رو بدم برا مهریه :)

۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۱۳ ۳ نظر
محٌـمد