❞ اینجا حدیث نفس می گویم ❝

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هدفگذاری» ثبت شده است

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۴۳ ب.ظ محٌـمد
کلیشه های ذهنی یک آلوچه

کلیشه های ذهنی یک آلوچه

این چند روز ذهنم خیلی آشفته بود که چرا نمی تونم توی زندگی تمرکز داشته باشم. در واقع فکر می کنم این عدم توانایی در تمرکز ناشی از اینه که روی یک هدف توی زندگیم متمرکز نیستم و نمی دونم باید چه راهی رو دنبال کنم.

از طرفی همه چی رو گره خورده به کار و درآمد می بینیم و رسیدن به این هدف خودش باعث شده که همه ی دیگر اهدافم تحت الشعاع قرار بگیره، یعنی در واقع همه کارهام ، همه ی خودم و توانایی هام موکول شده اند به بعد از درآمد و کار ثابت و امنیت شغلی!

یک سمت جبهه ای وجود داره که منو تشویق به کار دولتی و عافیت دائمی میکنه. شغلی که خیالم راحته که می تونم روی حقوق سر ماه برنامه ریزی کنم و مطمئن باشم با هر تلاطمی کارم رو از دست نمی دم و حداقل اینطوری بتونم یه وامی بگیرم و خانه ای اجاره کنم و نون خودم رو در بیارم.

و در سمت دیگه جبهه ای که میگه برو دنبال استعداد هات و روتین ها و کلیشه هایی مثل حقوق سر ماه و 30 سال بیمه و این حرف ها رو بیخیال شو و سعی کن نهایت خودت باشی و از چهارچوب ذهنی کارمندی خارج بشم و ریسک کنم.

این سردرگمی بیشتر از هر چیز دیگه ای آدم رو رنج میده و روح اش رو مثل شمع آب می کنه. اگر سختی باشه حاضرم بکشم، درد باشه، دوری باشه، گشنگی باشه، غربت باشه حاضرم همه اش رو به جون بخرم اما بدونم برای چی دارم این راه رو میرم و بدونم راهی که انتخاب کرده ام درسته و بالاخره طعم آرامش و موفقیت رو می چشم.

ای کاش می شد از کسی کمک گرفت، اوضاع اقتصادی خوب نیست و ریسک برای قشر ضعیف و متوسط تقریبا غیرممکن هست.

یک ذهنیت وجود داره که وقتی بهش فکر میکنم یک قدرت عجیبی رو در خودم حس میکنم اما امان از این چهارچوب های ذهنی از پیش تعریف شده که مثل یک تله ذهن آدم رو توی خودش اسیر کرده و بهش اجازه نمیده که رشد و حرکت کنه. اون ذهنیت هم اینه که زندگی رو واقعا به شکل یک مسابقه و یک شانس رستگاری که فقط یک بار برای انسان اتفاق می افته ببینم، یکبار، فقط یکبار این شانس رو داری که به چیزی که دوست داری بپردازی، پس چرا یک عمر غصه این رو بخورم که نکنه سر ماه گرسنه بمونم، نکنه بعد از ده سال گرسنه بمونم، نکنه و بعد از 20 سال سقفی بالاسرم نباشه یا بعد از 30 سال از کار افتاده بشم و دیگه از گرسنگی بمیرم!

چقدر خوب می شد اگر میشد این کلیشه های ذهنی رو کنار زد و با خیال راحت و در آرامش به چیزی که میدونی بهش علاقه داری و پرداختن بهش آرومت می کنه بپردازی و دیگه این همه غصه های الکی نداشته باشی، آخه مگه تا الان غیر از یک چشم بهم زدن گذشته که بعد از این بخواد بیشتر طول بکشه! این یک چشم بهم زدن رو چرا باید اینقدر استرس اتفاقاتی داشته باشم که معلوم نیست می افتند یا نه!

آیا کسی اون بیرون هست که مثل من فکر کنه و بخواد بهم کمک کنیم؟!

۱۳ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۴۳ ۰ نظر
محٌـمد

مهارت های مورد نیاز کاری

همانطور که قبلا در این پست: "تقطیر اهدافِ یک ذهن آبدار" اشاره کرده بودم، می خوام لیستی از توانایی ها و مهارت هایی که در مسیر شغلی حرفه ای ایم بهشون نیاز دارم رو تهیه کنم. اینها مهارت هایی هست که در مسیر حرفه ایم بهشون نیاز دارم و باید برای یادگیریشون هم به زودی یک برنامه ریزی تهیه کنم.

1- Javascript

2- Angular.js

3- N-Tier Architect

4- Design Patterns

5- MVC 5 Advance Topics

6- Bootstrap

7- Generics Advance Topic

8- Ajax Advance Topic

9- LESS

10- Kendo UI

11- REST API

پ.ن: این لیست به مرور تکمیل خواهد شد

 

۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۵۹ ۰ نظر
محٌـمد

به دَرَک که چی میگن

قرآن در جزء 30 سوره المطففین آیه 29  اشاره به مورد تمسخر و استهزاء قرارگرفتن مومنان توسط کافران و عاقبت آنها می کند.

 

إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کَانُواْ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ ﴿۲۹﴾ وَإِذَا مَرُّواْ بِهِمْ یَتَغَامَزُونَ ﴿۳۰﴾وَإِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمُ انقَلَبُواْ فَکِهِینَ ﴿۳۱﴾ وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاء لَضَالُّونَ ﴿۳۲﴾ وَمَا أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ حَافِظِینَ ﴿۳۳﴾ فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُواْ مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ ﴿۳۴﴾ عَلَى الْأَرَائِکِ یَنظُرُونَ ﴿۳۵﴾ هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ مَا کَانُوا یَفْعَلُونَ ﴿۳۶﴾

[آرى در دنیا] کسانى که گناه مى‏کردند آنان را که ایمان آورده بودند به ریشخند مى‏گرفتند (۲۹) و چون بر ایشان مى‏گذشتند اشاره چشم و ابرو با هم رد و بدل مى‏کردند (۳۰) و هنگامى که نزد خانواده[هاى] خود بازمى‏گشتند به شوخ‏طبعى مى‏پرداختند (۳۱)و چون مؤمنان را مى‏دیدند مى‏گفتند اینها [جماعتى] گمراهند (۳۲) و حال آنکه آنان براى بازرسى [کار]شان فرستاده نشده بودند (۳۳) و[لى] امروز مؤمنانند که بر کافران خنده مى‏زنند (۳۴) بر تختها[ى خود نشسته] نظاره مى‏کنند (۳۵) [تا ببینند] آیا کافران به پاداش آنچه مى‏کردند رسیده‏اند (۳۶)

وقتی به این موضوع فکر می کنم میبینم که هر انسانی که در راهی قدم می گذارد قطعا چنین بلایی سرش خواهد آمد.

مهم نیست که شما از سمت چپ حرکت می کنید یا راست یا وسط...در هر صورت توسط رهروان دو مسیر دیگر مورد اتهام و برچسب زنی و تمسخر قرار خواهید گرفت و گمراه خوانده خواهید شد.

به نظرم این درس مهمی برای هر شخصی که در هر مسیری قدم می گذارد است و اونهم اینکه باید یاد بگیری که در خودت برای پیمودن راه اونقدر اعتماد به نفس ایجاد کنی که تهمت ها و تمسخر دیگران ذره ای در اراده ات سستی ایجاد نکند. باید یاد بگیری که به هدفت ایمان داشته باشی و بتونی از تمسخر و برچسب زنی دیگران به راحتی بگذری تا به مقصد برسی.

در غیر اینصورت همیشه در حال عوض کردن مسیرت خواهی بود، و هیچ وقت هم به هیچ جا نخواهی رسید.

پس بعضی وقتا فقط باید گفت : "به دَرَک که چی میگن!".

 

۱۳ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۴۵ ۰ نظر
محٌـمد

تقطیر اهدافِ یک ذهن آبدار

می خواستم این مطلب رو زودتر بنویسم اما فرصت نشد، البته فکر می کنم الان هم دیر نیست.

قصد دارم برای سال جدید برنامه و اهداف خودم رو مشخص کنم تا شاید امسال سال پربارتری رو داشته باشم به یاری خدا. امیدوارم بتونم به تمام اهدافم برسم.

 

اهداف شخصی:

1- نمازهامو اول وقت بخونم [مخصوصا نماز صبح] تسبیحات هم فراموش نشه.

2- هر شب قرآن بخونم [هر شب حداقل 2 صفحه].

3- هر شب مسواک بزنم !

4- یک لیست سیاه از خوردنی‌های ممنوعه داشته باشم و بهش پایبند باشم [فعلا: نوشابه، سوسیس و کالباس و فست فود]

5- برنامه منظم برای ورزش داشته باشم [3 روز در هفته : دویدن یا باشگاه ورزشی یا شنا...]

6- هیچوقت سیر نخورم .

7- کمتر حرف بزنم، کمتر شوخی بکنم و کمتر جوگیر [احساساتی] بشم.

8- بیشتر مطالعه داشته باشم [هر هفته حداقل 140 دقیقه؛ حتی اگر کتاب مورد علاقه ام نبود].

9- نقاظ ضعف و قوت خودم رو شناسایی کنم و سعی در برطرف کردن یا تقویت کردنشون داشته باشم [برای شروع باید کمرویی رو کنار بزارم و شهامت، جسارت، قاطعیت خودم رو بیشتر کنم یا به اصطلاح کمی به High D ها نزدیک شوم]

 

اهداف کاری و شغلی:

1- تا پایان سال حداقل 4 پروژه شخصی برای خودم انجام داده باشم. ایده اش هر چی باشه باید بسازمش، مهم نیست چقدر ساده باشه، مهم نیست چقدر در ظاهر بدرنخور باشه، فقط انجامش بدم و تمومش کنم.

2- یک شغل دولتی یا خصوصی به صورت پاره وقت با دستمزد مناسب پیدا کنم [باید با جدیت بیشتری دنبال کار باشم].

3- حداقل 2 مطلب در ماه در وبلاگ تخصصی خودم تحت هر شرایطی بنویسم.

4- یک لیست از توانایی ها و مهارت های که در نردبان شغلی خودم برای پیشرفت باید طی کنم تهیه کنم و هر ماه اون رو بروز کنم [تا آخر این ماه اولین لیست تهیه خواهد شد].

5- برای شبکه سازی و ایجاد ارتباطات در حوزه کاری خودم تلاش بیشتری کنم، و سعی دارم سرکی به دنیای آزاد کاری بکشم.

 

پ.ن: این پست شاید به مرور کاملتر شود.

۱۱ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۲۸ ۰ نظر
محٌـمد