❞ اینجا حدیث نفس می گویم ❝

۲۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

خسته ام، نه از کار

صبح زود رفتم سر کار تا عصر، از اونور رفتم پارک با بچه ها تا اذان مغرب فوتبال، الانم ساعت 21:30 دقیقه رسیدم خونه، در حالی که خسته ام.

ولی نه از کار و فعالیت...!

همین.

۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۱۱ ۰ نظر
محٌـمد

تشنه ای در طلب کوزه

اول این مطلب رو بخونید : حرف آخر نود و دو

یکی از چیزهایی که همیشه دوست داشتم از خدا بخواهم، همسری خوب و شایسته بود اما حالا...

از خدا همسر خوب و شایسته و ظرفیت درک اون همسر رو میخوام.

همین.

۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۲۰ ۱ نظر
محٌـمد

مهارت های مورد نیاز کاری

همانطور که قبلا در این پست: "تقطیر اهدافِ یک ذهن آبدار" اشاره کرده بودم، می خوام لیستی از توانایی ها و مهارت هایی که در مسیر شغلی حرفه ای ایم بهشون نیاز دارم رو تهیه کنم. اینها مهارت هایی هست که در مسیر حرفه ایم بهشون نیاز دارم و باید برای یادگیریشون هم به زودی یک برنامه ریزی تهیه کنم.

1- Javascript

2- Angular.js

3- N-Tier Architect

4- Design Patterns

5- MVC 5 Advance Topics

6- Bootstrap

7- Generics Advance Topic

8- Ajax Advance Topic

9- LESS

10- Kendo UI

11- REST API

پ.ن: این لیست به مرور تکمیل خواهد شد

 

۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۵۹ ۰ نظر
محٌـمد

اندر احوالات کارفرما و کار

هر جا رفتید کار کنید اگر طرف 2 ساعت از پیشرفت و نشاط و این چیزا صحبت کرد و آخرش ازتون نپرسید: "خب، علاقه مندی های شما در حوزه کاریتون چیه؟" بدونید حتما براش مهم نبوده که شما به چه چیزی علاقه دارید و این یعنی طرف نمی تونه و نمی خواد به پیشرفت شما کمکی کنه؛ پس الکی گول نخورید و خودتون رو دلخوش نکنید.

مردم رو از روی حرفهاشون نباید شناخت، که حرف خوب زدن عادت بعضی هاست. از روی کاری که می کنند باید حرفشون رو شنید.

۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۴۹ ۰ نظر
محٌـمد

روزهای بعد از اولین روز نبرد

سه روز از شروع کارم در شرکت جدید که مشغول شدم می گذرد.

روز اول خیلی استرس داشتم، از اینکه قرار بود در محیطی جدید قرار بگیرم که مطمئن نبودم براش آماده هستم و می تونم باهاش کنار بیام.

یکجور ترس از تجربه کار با افراد جدید، همون چیزی که به عنوان چالشی مهم برای خودم در نظر داشتم و می خواستم علارغم میل باطنی و ترسی که داشتم، و همچنین حس راحت طلبی من که این جو جدید اون رو به زحمت می انداخت، اینبار انتخاب های دیگه رو که شخصیت راحت طلب و ترسوی درونم پیشنهاد میده رو بزارم کنار و صاف برم تو شکمه سخت ترین انتخابم!.

روز اول خیلی درگیر بودم. طرف مثل کسی مربی شنا که یهو چهار دست و پای طرف رو میگیره می اندازه توی 4 متری! دقیقه اول بدون هیچ توضیحی یک جلسه 3 ساعت تحلیل  سیستم نرم افزاری رو بدون ارائه هیچگونه توضیح توجیحی و یا ارائه مباحث مقدماتی نحوه کارشون، شروع کرد که برای من بودن در اون جلسه دشوار می نمود.

الان یکم بهتر شدم. فکر می کنم کمی از استرس ناشی از بودن در اون جو جدید کم شده، و می تونم با افراد جدید ارتباط برقرار کنم.

یکی دیگه از مهمترین دغدغه هام، این بود که آیا می تونم از پس این کار در این شرکت بر بیام یا نه! که واقعا داشت اعصابمو خرد می کرد. الان بعد از چند روز کار احساس بهتری نسبت بهش دارم و فکر می کنم می تونم از پس این کار بر بیام.

البته هنوز این دغدغه رو دارم که آیا می تونم به این کار به شکل بلند مدت هم نگاه داشته باشم یا نه، که فکر نمی کنم بتونم بلند مدت باهاشون همکاری داشته باشم.

یجورایی حس کارمندی رو دوست ندارم و الان مجبورری دارم این کار رو می کنم.

آدم خودت باشی و برای خودت کار کنی یه چیز دیگست.

۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۳۴ ۰ نظر
محٌـمد